درسته که امروز عید قربان هست و با بقیه ی جمعه ها خیلی فرق داره.اما اوضاع من دقیقا مثل جمعه های قبله.دیشب چون حال دوست زیبای خفته خوب نبود،به جای اون تا ساعت نه صبح کشیک بود.وقتی هم که برگشت،باز مث هفته ی پیش خوابید و من بیچاره هم دوباره مث هفته ی پیش گرفتار سالن مطالعه شدم.اون جا هم کلی گریه کردم.اگه راهم نزدیک بود،الآن حتما خونه بودم.
آخیششش...دلم یه کمی آروم گرفت وقتی که اینا رو نوشم،داشتم می ترکیدم از پردردی(hyperalgesia)!!!!!!!!
الهی و ربی...
من لی غیرک...
لا یکلف الله نفسا الا وسعها...