قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

35.

امروز تا ساعت 5.5 خواب بود.خیلی اعصابمو خرد کرد.

زنگ زدم به مامان اینا تا بلکه حالم بهتر بشه،بهتر که نشد هیچی،بدتر هم شد.همش از تعطیلی و تاسوعا عاشورا حرف می زنن و همش اعصابمو خرد می کنن.من نمی خوام برم.به کی باید بگم؟؟؟

آخه نمی فهمم چرا این قدر اصرار می کنن...هیچ نمی فهمم.

خدایا...