قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

48.

بابا امشب زنگ زده،اصرار که واسه این چند روز بیا خونه.

منم گفتم نه.حوصله ی اتوبوسو ندارم. اما بازم اصرار کرد...گفت فکراتو بکن بعدا بهمون بگو.

گفتم : باشه.

دلم تنگ شده اما اصلا دوست ندارم برم.

باید خودمو عادت بدم به شرایط