قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

68.بازم جمعه

نمی دونم چرا جمعه ها این قدر دلگیر و خسته کننده س...

البته امروز یه کمی نسبت به جمعه های قبل قابل تحمل تر بود.آخه زیبای خفته امروز کشیک بود.

پانی هم که طبق معمول یا توی سالن مطالعه س یا پیش دوستاشه.خیلی کم می شه بیاد توی اتاق.وقتی هم که بیاد اصلا حرف نمی زنه.

شاید از ما خوشش نمیاد... نمی دونم...

دوشنبه امتحان تغذیه داریم.14 تا جزوه س.تا الآن 6 تا رو خوندم...

کاش زودتر تموم می شد این امتحانا.نمی دونم چرا این همه فاصله ی بین امتحانا رو زیاد گذاشتن. آخه من موندم امتحان تغذیه 4 روز وقت می خواد واسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زنگ زدم به مامان.گفت امروز رفتیم بیرون،برف بازی کردیم...کلی دلم تنگ شده واسشون.خیلی دلم هوای یه گردش حسابی کرده...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد