قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

قاصدکی دور از خانه

حرف هایی از جنس بی کسی

78.

دیشب رفتیم خونه دایی...خوب بود.ولی خیلی خوابم میومد... zzz

امروزم با مامان رفتیم خیابون.خرید کردیم.قراره بعد از ظهر هم با راضیه و سعیده بریم بیرون... دوس دارم براشون یه هدیه ای بخرم اما نمی دونم چی؟؟؟

خلاصه حسابی داره بهم خوش می گذره...

نظرات 2 + ارسال نظر
morteza دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ب.ظ

nice...

مهدی چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ http://http://abr-e-khakestary.blogsky.com/

سلام...نمیدونم چرا تو مطلب شماره 78 جای نظر دادن نمیبینم..ولی دقیقا چیزی رو گفتین که منم ازش بیزارم...واقعا اگه ما ادما از دنیای خودمون{دنیای درون شخص خودمون}اگاه باشیم دیگه هیچ وقت وحوصله وکشش وجذبه ای برای سرک کشیدنه به زندگیه دیگران نداریم...راستی وبلاگتون بسیار زیباست...خیلی دوستداشتم که وبلاگ منهم مثل وبلاگ شما تم به این زیبایی داشت...راستش امشب یجوریه برام..با دیدنه این وبلاگ وحال هوای صفحه بندیش احساس شیرینی بهم دست داد..امیدوارم که موفق باشین..با اجازتون میخام لینک کنم وبلاگتون رو...

سلام
ممنون از لطفتون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد