بالاخره نمره های نهایی آناتومی رو وارد کردن...خیالم راحت شد.
سعیده ازم خواست که نمره شو نگاه کنم.زیر 10 گرفته...خیلی براش ناراحت شدم.با این حساب یک سال عقب می افته...
دیشب تا ساعت 1.5 خونه دایی علی بودیم.خوب بود...خوش گذشت... دیروقت بود که خوابیدم
می خواستم صبح حسابی بخوابم...ولی مگه بابا می ذاره؟؟ تلویزیون رو روشن کرده بود.واااای...
بعدش آقای طباطبایی زنگ زد گفت که می خوایم بریم کوره مرغ!!!!!!!!!!!!!!!!! (مث این که یه جای تفریحیه...)شما هم میاین با هم بریم؟؟
حالا قراره تا یکی دو ساعت دیگه بریم کوره مرغ!!!!!اسمش که خیلی با مزه س...بریم ببینیم خودشم مث اسمش بامزه س یا نه...
انشالا که خودشم مثل اسمش بوده باشه برات..
درک میکنم چه حالی داری..دل کندن از خونه وخونواده سخته..ولی همه ی اینها میگذره...بعدا دلت برای همینروزا تنگ میشه...بخصوص اون هم اتاقی ای که لقب به اون برازندگی براش انتخاب کردی!!!!!