زیبای خفته صبح ساعت 9 اومدش.منم جول و پلاسمو جمع کردم،و رسما آواره شدم تا همین چند دقیقه پیش.
ساعت 10:45 به مامان زنگ زدم.در مورد اون موضوعی که چند روزه فکرمو مشغول کرده باهاش حرف زدم،خیلی استقبال کرد.کاملا موافق بود.یه کمی آرومم کرد.
بعد از تلفن زدنم راحت تر تونستم درس بخونم...2 تا جزوه خوندم.اومدم بالا ناگت سرخ کردم و نوش جان نمودم.الآنم برم نمازمو بخونم و بخوابم.البته اگه زیبای خفته بذاره.
از وقتی اومدم بالا به نشانه ی اعتراض باهاش حرف نزدم.دیگه تحملشو ندارم.فک می کنه فقط خودشه که توی این خراب شده داره اذیت می شه.فک می کنه فقط خودشه که این همه درس داره...
خیلی خودخواهه...
ان شاالله بعد از ظهر هم 2 تا جزوه ی دیگه رو می خونم.
فردا 8 تا 10 عملی آناتومی داریم.وقتی اومدم شروع می کنم به خوندن جزوه ی 5.
فردا بعد از ظهر تا شب هم می مونه واسه مرور...
فردا صبح زیبای خفته میاد خوابگاه.حتما بازم مث همیشه میگه:دیشب خییییییلی بد بود...خییییلی...
ینی نشده یه شب بره کشیک و روز بعدش این جمله رو به من نگه.
وقتی هم که بیاد دیگه من بدبخت آواره می شم.تا ظهر باید توی سالن مطالعه خیمه بزنم.
پس فردا امتحان بهداشت داریم.2 تا از جزوه هام دست بچه هاس.حالا باید فردا بیفتم دنبال جزوه هام.ملت چه قد بی خیالن.اصن نمی گن شاید جزوه شو لازم داشته باشه،بهش پس بدیم.اصن توی این فازا نیستن.فقط به فکر خودشونن.
اگه هفته آینده برم خونه.با بابا اتمام حجت می کنم.چون دیگه تحملم تموم شده.دیگه نمی تونم.
همین...
امروز دیگه زدم به سیم آخر...
زنگ زدم به مامان و کلی گریه کردم.گفتم از سال دیگه یا یه اتاق واسم اجاره می کنین یا میرم انصراف میدم...
حالا دیگه تصمیم با خودشونه...من دیگه نمی تونم تو این طویله زندگی کنم.با این همه فشار درس...
وایییییییییییییییییییی...
امروز اوضاع درس خوندن افتضاح بود.همش به خاطر این اینترنت لعنتی که منو کشوند پای خودش.زیبای خفته هم نیست .دیگه بدتر...کسی توی اتاق نیست.منم دست از درس خوندن کشیدم.
حسابی وجدان درد گرفتم.خیلی استرس دارم.
فردا هم احتمالا تا ساعت ۶ کلاس دارم. وقتی هم که بیام خسته و کوفته.دیگه حوصله ی درس خوندن ندارم.
همه ی جزوه هایی رو که گرفتم حداقل دو بار خوندم.اما احساس می کنم چیزی بارم نیست.خیلی استرس دارم.
خدا خودش کمک کنه.
راستی...امروز آخرین تستای تربیت بدنی رو هم دادیم.هیچ وقت این قدر پاهام درد نمی کردن.امروز ظهر موقع پیاده شدن از سرویس به خاطر پا درد شدید نزدیک بود با سر بیام رو زمین که البته به خیر گذشت.
کلا درد می کنم....